ساقیا

پایه ها ،آیات قرآن به خط ثلث، شروع انحنا گنبد ، نقش های اسلیمی فیروزه ای، گره چینی کاشی ها ، نقوش آبی و در نهایت نقش های زرد رنگ در مرکز گنبد و یک ذهن فیزیکی در زیر گنبد به تاثیر تجمع انرژی دعا در مرکز گنبد در برآورده شدن حاجت فکر می کند!! پانوشت: همیشه فکر می کردم چرا گنبد مسجد اعظم اغلب اوقات دور از دسترس خانم هاست. امروز با صدای جیغ یک بچه در زیر این گنبد بزرگ و تاثیرات آکوستیک گنبد، عمیقا به لزوم استفاده از جمله "غیر پچول کی" (که به زبان اردو در قسمت هایی از مسجد النبی ذکر شده بود) برای نواحی زیر گنبد پی بردم  اصل نوشت: تنها چند ساعت بعد از نگاه حسرت بار به  کاشی کاری ها، به طور اتفاقی یکی از بچه ها کتابخانه استادی رو بهم معرفی کرد که آموزش سفالگری و مینا کاری و ... انجام می ده. اولین ساقیا...

«هر انسانی را لیله القدری است که در آن ناگزیر از انتخاب می شود....ای دل تو چه می کنی می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند»۱۱. فتح خون شهید آوینی اصل نوشت: حتی دشمنان ائمه همواره جایگاه معنوی آنان را می ستودند ولی زمانی که پذیرش ولایت بر ضد دنیایشان بود سر باز زدند.برای تحقق آمال دنیویشان که هیچ کدامشان پایدار نماند. نکند که در این زمان یاد امام حسین علیه السلام فقط در رسیدن به این آمال و حوایج دنیویم خلاصه شود و اندیشیدن به ولایت امام حاضر را فراموش کنم. ای کاش این همه فاصله دلم با خواسته ایشان به یک نظر از میان برود و این قلب در کهف حصین لازمان و لامکان ولایتشان آرامش یابد. ساقیا...

برای اولین بار در عمرم مصاحبه عقیدتی دادم آن هم به زبان انگلیسی! خرداد ماه رفته بودیم امور بین الملل حرم بانو و توانمندی خودمون رو اعلام کردیم! بعد مدتی دیدم خبری نشد رفتم بپرسم که چی شد؟ نتیجه حرف هامون این شد که همین الآن ازت مصاحبه می گیریم! مصاحبه کننده کاملا مشخص بود نیتیوه و انصافا انسان باهوشی هم بود و نمی شد از زیر سوالاش در برم! علی رغم این که مسئول روابط بین الملل امیدوار بود مصاحبه  رو خوب ندم و دیگه پیگیر نشم بعد از مصاحبه یک و نیم ساعته درباره مسائلی مثل: انگیزم برای این کار، تفاوتم باسایر افرادی که در این بخش مشغول اند، زندگی  نامه حضرت معصومه٬ تفاوت شیعه و سنی٬ نظرم درباره حجاب اجباری، اجازه چند همسری فقط برای مردان، نظرم درباره نوع حجاب، ممنوع بودن پارتی ها در ایرا ساقیا...

She stares to the Zarih (tomb) then gently touches it and with the eyes full of tears says to me: it is like The Cube (Cabe)! I feel I'm not the right person that was chosen for sharing her sincerely emotion, so I just smile زائر نوشت: حدود شصت سال داشت سنی بود متولد بوسنی ساکن انگلیس. بعد از نماز از کیفش یک بسته شکلات در آورد و بین بچه ها و مردم تقسیم کرد و به طرح داخل گنبد خیره شد و چند عکس گرفت. می خواست تا می تواند از حس خوب حرم استفاده کند پانوشت: بعد از آن روزی که در امور بین الملل گرد و خاک به پا کردم یک آقای میانسالی که در آن بخش کارمند است مرا شناخته است و این بار که مرا دید گفت که این خانم مسلمان است و می خواهد به زیارت برود و اگر ممکن است همراهی اش کنم و گرنه هنوز مرا نپذیرفته ان ساقیا...

یکی از دوستام که پزشک عمومیه و از دانشگاه تهران مدرکش رو گرفته می گفت که تو جامعه می گه که دیپلمه است! طی این مدت که برای زدن انواع مهر روی گواهی دیپلم هم بارها بین ادارات مختلف در اقصی نقاط شهر و دبیرستانم در نوسان بودم و آخرشم انگار این مهر ها ارزش دیپلم رو به تنهایی ثابت نمی کنه و هر بار این دیپلم رو بخوام جایی ارایه بدم باید برم پیشخوان دولت تا تاییدیه دیپلم رو پست کنن و بعد از یک هفته دیپلمم رو ارایه کنم وگرنه این کاغذی که دستمه اعتبار نداره... طی این فرآیند کاملا فهمیدم که واقعا اهمیت دیپلم بیش از مدرک ارشده! پانوشت: برا گرفتن چند مهر و بخاطر درست انجام ندادن کارها توسط کارمند ها این مسیر رو طی کردم: مدرسه، اداره آموزش پرورش ناحیه، مدرسه، اداره کل آموزش پرورش، اداره آموزش و پرورش ناح ساقیا...

غمی بر دلش ساز subject کردکمر بر ببست، تعیین object کردسوی سنتر سنجش چو بنهاد رویچو شیر دژاگاه full mark جویچو برگه امتحان را یک نظر بدیدبه یک نفس تا انتهایش رسید!!!بخندید و برآمد like a moonبرانداخت پاسخ برگه را more than soonهمی گشت روی برگه مدادفلک روز exam نخستینش بداد زان پس هزار achievement آمد به چنگنهان گشت آن دودلی های جفنگبه گرد عالم ز test takers رنجورنمره subject وی همی شد مشهورز غرب و شرقش حیران شدندیدر آن درصد وی سرگردان شدندیچو روز برآید پس از شب های درازثمر بخشد این رنج های درازفرازی به راه است پس حالِ زارنژاد و عریقی بیاید به کار!!ز بخت خوش و لطف کردگارنیاورد دوام محنت روزگاردگر approach گردون هم سازی بودکه اکنون گاه یکه تازی بود پانوشت: روی دیوار نزدیک سازمان سنجش اشعار ف ساقیا...